امروز به افتخار سالگرد ازدواج حضرت علی(ع)وحضرت فاطمه زهرا(س) برامون جشن گرفتن و بهمون بستنی میوه ایی دادن

بستنیش مزه اب میداد :|

هاله داشت بابستنیش مسخره بازی در میاورد من بستنیمو خوردم خواستم چوبشو بندازم تو سطل زباله،همزمان بستنی هاله(هنوز نصفشونخورده بود)ازش گرفتم،چوب بستنی خودمو انداختم میخواستن بستنی هاله هم بندازم

برگشتم دیدم هاله عین این بچه کوچولوها روی صندلیش میپره میگه:بستنیم بستنیم بستنیم بستنیم(هاله قیافه اش خیلی بانمکه)این صحنه رو که دیدم خنده ام گرفت دلم براش سوخت بستنیشو بهش پس دادم اونم مث انسان بدون مسخره بازی خوردش!

پ.ن:سرزنگ دینی بودیم معلم داشت درس میداد هاله حفظ ابرو کرد وگرنه مث وحشیا میپرید بستنیشو قاپ میزد دست منم اش و لاش میکرد!!!

یه همچین انسان های وحشی هم کلاسی من هستند!!

نظرات شما عزیزان:

jigily

ساعت21:39---18 مهر 1392

[وب سایت]

اصن کلا ما هممون همینطوریم
yasi:مدرسه هم دورانی داره!!

احسان

ساعت22:38---15 مهر 1392

[وب سایت]

خهههههههه

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: